چند داستا جالب
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • افزایش امار بازدید
  • ردیاب جی پی اس ماشین
  • ارم زوتی z300
  • جلو پنجره زوتی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بفرماييد تو و آدرس amirandmorteza.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 32
بازدید کل : 17444
تعداد مطالب : 16
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

بفرماييد تو




 زندگي تا مرگ !!!!!

زندگی من از 9 ماهگی تا 90 سالگی!


پس از 9 ماه ورجه وورجه متولد شدم !


یک سالگی : در حالیکه عمویم من را بالا و پایین می‌انداخت


و هی می‌گفت گوگوری مگوری ، یهو لباسش خیس شد !


چهارسالگی : در حین بازی با پدرم مشتی محکم بر دماغش زدم


و در حالیکه او گریه می‌کرد ، من می‌خندیدم ! نمی‌دانم چرا ؟!


هفت سالگی : پا به کلاس اول گذاشتم و در آنجا نوشتن جملاتی


از قبیل آن مرد آمد ، آن مرد با BMW آمد !!!! را یاد گرفتم !


نه سالگی در حین فوتبال توی کوچه شیشه همسایه را شکستم


ولی انداختم پای !!! پسز همسایه دیگرمان !

 

بنده خدا سر شب یک کتک


مفصل از باباش خورد تا دیگر او باشد

 

که شیشه همسایه را نشکند


و بعدش هم دروغکی اصرار کند که من نبودم

 

پسر همسایه بود که الکی انداخت پای من !!!


دوازده سالگی : به دوره راهنمایی و یک مدرسه جدید وارد شدم


در حالی که من هنوز به اخلاق ناظم آنجا آشنا نشده بودم


ولی ناظم آنجا کاملا به اخلاق من آشنا شده بود و به همین خاطر


چندین و چند منفی انضباط گرفتم !

 

البته به محض اینکه به اخلاق ایشان


آشنا شدم چند پلاستیک پفک در لوله اگزوز ماشینش فرو کردم !


هجده سالگی : در این سال من هیچ درسی برای کنکور نخواندم ولی


در رشته ی میخ کج کنی واحد بوقمنچزآباد


( البته یکی از شعب توابع روستاهای بوقمنچزآباد ) قبول شدم !!


بیست و چهار سالگی : در این سال دانشگاه به اصرار مدرک


کاردانی‌ام را که هنوز نیمی‌ از واحدهایش مانده بود

 

تا پاس شود ، به من داد !!!!


بیست و شش سالگی : رفتم زن بگیرم گفتند


باید یک شغل پردرآمد داشته باشی .

 

رفتم یک شغل پردرآمد داشته باشم ،


گفتند باید سابقه کار داشته باشی . رفتم دنبال سابقه کار


که در نهایت سابقه کار به من گفت : بی خیال زن گرفتن !!!


سی و سه سالگی : بالاخره با یکی مثل خودمون

 

که در ترشی قرار داشت !


قرار مدارهای ازدواج و خواستگاری

 

و عقد و بله برون و … رو گذاشتیم !


چهل و یک سالگی : در این سال گل پسر بابا

 

که می‌خواست بره کلاس اول ،


دوتا پاشو کرده بود تو یه کفش که لوازم التحریر دارا و سارا


می‌خوام بردمش لوازم التحریری تا انتخاب کنه !


شصت و شش سالگی : تمام دندانهایم را کشیده بودم


و حالا باید دندان مصنوعی می‌خریدم .

 

به علت اینکه حقوق بازنشستگی


ما اجازه خریدن دندان مصنوعی صفر کیلومتر !!! را نمی‌داد ،


دندان مصنوعی پدربزرگ همکلاسی سابقم


رو که تازه به رحمت خدا رفته بود !!! برای حداکثر بیست سال اجاره کردم .

معلوم بود که این دندان مصنوعی ها یک بار هم مسواک نخورده


ولی خوبیش این بود که حداقل شب ها

 

یک لیوان آب یخ بالای سرم بود !


هفتاد و هشت سالگی : به علت سن بالای من و همسرم ،


پسرانمان ( بخوانید عروسهایمان ) ما را به خانه هایشان راه نمی‌دادند


هشتاد و پنج سالگی : بلافاصله بعد از خوردن یک کله پاچه ی درست


و حسابی دندان مصنوعی ها را به ورثه دادم

 

تا دندانهایش را بین خودشان تقسیم کنند !


نود سالگی : همه فامیل در مورد اینکه من این همه عمر کرده بودم ،


زیادی حرف می‌زدند و فردای همین حرفهای زیادی بودکه به طور نا

 

بهنگامی ‌خدا بیامرز شدم !!!


+| نوشته شده در چهارشنبه پنجم بهمن 1390 و ساعت 2:19 قبل از ظهر توسط مدير | 5 نظر


>
خوش به حال كچل ها !!!
من همیشه به کچل‌ها حسادت می‌کردم. بعد از خواندن این خبر،
 
.
یک دلیل دیگر به دلایلم برای حسادت اضافه شد!!!
 
.
1-کچل‌ها زودتر از همه متوجه شروع بارش باران می‌شوند.
 

2- کچل‌ها می‌توانند با خیال راحت شیشه اتومبیل را پایین بکشند و از

 

جریان هوا لذت ببرند.

 

3-آنها به راحتی می‌توانند برای رفتن به مهمترین مهمانی‌ها هم از

 

موتورسیکلت استفاده کنند.

 

 

4- مودارها اگر عرق بکنند، باید بروند حمام
 
 
 
و کلی موهایشان را با شامپو چنگ بزنند
 
.
تا چربی و عرق از پوست سرشان پاک شود ولی کچل‌ها
 
.
با یک دستمال کاغذی مشکل را حل می‌کنند.
 
 

5-کچل‌ها غصه‌هایشان کمتر است و مثل

 

 

بقیه هر روز نگرانی ریزش موهایشان را ندارند.

 

 

6- و بالاخره اینکه کچل‌ها استرس‌هایشان ذخیره نمی‌شود!


|نوشته شده توسط مرتضی0036


>
مطلب
این اس ام اس نیست !

 

 

کی میگه جنس مردا خرابه ؟

 

 

زن با عصبانیت پای تلفن : “این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!”

 

 

مرد : “عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته

 

 

که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم

 

 

اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما

 

 

این انگشتر مال تو میشه عزیزم…؟! “

 

 

زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : ” بله عشقم…”

 

 

مرد : “من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!”پایان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:, :: 22:24 ::  نويسنده : امير ومرتضي